این چند روز خیلی قر و قاطی بود همه‌چی. اولش که تنهایی شدیدی حس میکردم و میخواستم تا یه مدت چیزی ننویسم. بعد باید ارائه کنفرانس رو آماده می‌کردم و دوباره با ا. حرف می‌زدم. بعدش هم که یه فکری افتاد توو سرم و بیرون نرفت. توو اوج شلوغی، کارام رو انجام دادم و ارائه کنفرانس هم آماده کردم. ایشالله که مقاله برگزیده بشه. ا. بنده خدا قشنگ معلوم بود دلش برام تنگ شده. آخر سر هم آرزو خوشبختی کرد و رفت. و اما بحث اصلی اینه که خیلی فکر کردم که چرا باید م.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه دندانپزشکی دا طاقچه گُلی الف‌با آلو بلاگ روزنوشته های کارمند مجرد سالاد با چاشنی شعر وبلاگ تیزهوشان شهید صدوقی یزد مشاور شهر تبریز گردشگري با من